نمایشنامه بهداشتی
آموزش موضوعات مختلف و سرفصل های بهداشتی یکی از اصلی ترین وظایف مراقب سلامت و مربی بهداشت در مدارس می باشد. این آموزش در مقاطع مختلف ابتدایی و متوسطه به روش های گوناگون صورت می پذیرد، مثلا در سنین ابتدایی توجه دانش آموزان از طریق بازی و داستان و شعر بهتر صورت میگیرد، بنابراین می توان آموزش ها را در قالب شعر، داستان، نمایشنامه و… به دانش آموزان ارائه داد.
در همین حیطه سرکار خانم سمیه گلستانه مراقب سلامت فعال استان البرز شهرستان کرج، داستان و نمایشنامه هایی با موضوعات استخوان، تغذیه سالم و زمین تحریر نموده اند که در اختیار شما عزیزان قرار می دهیم.
نمایشنامه بهداشتی
داستان زمین بیمار
يكي بود يكي نبود غير از خداي مهربون هيچ كس نبود.روزي از روزها صداي ناله اي در فضا پيچيده
بود،آي آي ،آخ ،آي بدنم درد مي كنه تمام بدنم زخم شده خدايا تو چقدر مهربوني روزي كه منو
آفريدي خيلي خوب وتميز بودم شاداب وسالم بودم !ولي اين آدماي نا سپاس اصلا مراقب من نبودند
هر كاري دوست داشتن كردن بدون اينكه به من اهميت بدن !اي خدا تمام بدنم درد ميكنه آنقدر اين
آدما آشغال وزباله روي من ريختن كه من آلوده ، مريض شدم حال وروزم اين شد.
خورشيد خانم صداي زمين رومي شنوه ومياد به طرف زمين ومي گه :
آهاي زمين چي شده چرا ناله داري ؟حرفهات رو شنيدم كه با خدا ميگفتي ؛ خوب چرا آدما تو رو كثيف ميكنن ؟مگه اونا تو رو دوست ندارن؟!
اصلا فكر كردن اگه تو نباشي ميخوان چيكار كنن؟!
زمين گفت: نميدونم چرا اين آدما بي فكرن هر جا كه ميرن تو بيابون،توخيابون،توكلاس ومدرسه،توي دشت وصحرا،توي جنگل ودريا هر جا كه ميرن اونجارو پر ازآشغال و زباله ميكنن، زشت وآلوده ميكنن، اصلا فكر نمي كنن اين قوطي ومشمع از بين نميرن تو طبيعت مي مونن .
خورشيد خانم گفت: من خيلي ناراحت شدم ،زمين مهربون،تو اينقدر جاهاي خوب وقشنگ داري ،طبيعت خيلي زيباي داري تعجب ميكنم اين آدما قدر تور
نميدونن !بهتر نيست همشون رو از روي زمين بيرون كني ؟زمين گفت :نه اين خيلي بي رحمانه است ،من همه ي آدمارو دوست دارم راضي به ناراحتي شون نيستم ،ولي اونا منو دوست ندارن .
خورشيد خانم گفت :نه زمين عزيز مگه ميشه تورو بااين همه طبيعت زيبايي كه داري دوست نداشته
باشن ؛اونا عاشق دريا هات ،كوهها،جنگلها ،دشت وصحراي تواندولي يه خورده بي فكرن؛زمين عزيز من يك نظري دارم .
زمين گفت :نظرت رو بگو!
خورشيد گفت :الان بچه هاي روي زمين دارن من وتو رو ميبينن بيا همين جا از همشون قول بگيريم كه ديگه از اين به بعد مراقب تو باشن.
زمين گفت :خيلي فكر خوبي من هم موافقم.
خورشيد خانم گفت : سلام بچه ها ي گلم همه تون دست راست تون رو بذاريد روسينه تون ودست چپ تون رو بگيريد بالا وهرچي من ميگم تكرار كنيد؛
مابه زمين مهربون قول مي دهيم ازاين لحظه به بعد نه تو بيابون ،نه تو خيابون ،نه تو كلاس ومدرسه ،نه تو كوه ودشت وصحرا،نه تو جنگل وتو درياهيچ كجا آشغال نريزيم وبا دقت تمام زباله هاي ترو خشک روهم جدا كنيم.زمين عزيز دوستت داريم
این داستان را می توانید در قالب PDF از لینک زیر دانلود کنید
داستان زمین بیمار
داستان های زیر را نیز می توانید در قالب PDF دانلود کنید
.
.
داستان علی و استخوان هایش
.
.
دادگاه سلامت
نمایشنامه بهداشتی
دیدگاه ها