داستان بهداشتی
داستان و قصه گویی یکی از روش های موثر آموزشی می باشد. با آگاهی از همین موضوع، مراقب سلامت یا مربی بهداشت می تواند از طریق داستان بهداشتی و قصه گویی به آموزش نکات بهداشتی، مخصوصا در دوره ابتدایی و پایه های اول و دوم بپردازد. از این رو قصد داریم امروز سه داستان بهداشتی جهت ایده گرفتن شما مربیان بهداشت برای آموزش بهداشت به دانش آموزان عزیز قرار دهیم. شما نیز می توانید داستان های بهداشتی و قصه های خود را برای ثبت در سایت و استفاده سایر عزیزان برای ما ارسال نمایید.
داستان کوتاه کودکانه گربه های شلخته :
تو خونه ی گربه ها هیچی سر جاش نیست. همه لباس ها ریخته روی زمین، بچه گربه ها اسباب بازی هاشونو پخش کردن روی زمین و هر جای خونه رو که نگاه می کنی وسایل شونو می بینی. بچه ها گربه ها که دیشب با کامواهای بافتنی مادربزرگشون بازی می کردن همه کامواها رو باز کردن و اونهها رو به هم پیچیدن. خلاصه اینکه خونه بچه گربه ها خیلی کثیف و نامرتب شده آخه دو روزه مامان و بابای گربه ها رفتن مسافرت و بچه گربه ها تا اونجایی که تونستن خونه رو نامرتب کردن. امروز وقتی بچه گربه های شیطون و بازیگوش داشتن با هم بازی می کردن و دنبال هم می دویدن یه دفعه یکی از کامواها پیچید دور پای خواهرکوچولوشون و به شدن زمین خورد. روی زمین هم پر از وسیله بودن و بچه گربه کوچولو حسابی دردش گرفت و گریه کرد. همین موقع بود که مامان و بابای گربه ها به خونه برگشتن و از دیدن این وضع حسابی ناراحت شدن. مامان گربه برای بچه گربه ها گفت که بی نظمی اون ها باعث این اتفاق شده و اگه از روز اول با نظم بودن و خونه رو شلوغ نمی کردن این مشکل پیش نمیومد و حالا خواهر کوچولوشون سالم بود. گربه های بازیگوش قصه ما حسابی ناراحت شدن و به مامان شون قول دادن دیگه هیچوقت این کارو نکنن و همونجا به مامان و بابا کمک کردن و همه با هم خونه رو تمیز و مرتب کردن و اون موقع بود که فهمیدن خونه شون وقتی مرتبه چقد قشنگ تره.
داستان بهداشتی بچه شکمو و اخمو :
همه پسته ها خندان و خوشحال بودن . برای همین خیلی راحت باز می شدن. اما یکی از پسته ها اخمو بود .هیچ کس دوست نداشت پسته اخمو رو برداره . وقتی همه پسته ها تموم شدن، پسته اخمو تنها توی ظرف باقی مونده بود. بچه شکمو بلاخره دلش آب شد و پسته اخمو رو برداشت.هر چی بهش نگاه کرد پسته اخمو نخندید. همین طور سفت سفت دهنشو بسته بود. بچه شکمو چند تا لطیفه برای پسته اخمو تعریف کرد اما بازم نخندید . قلقلکش داد.بازم خندش نگرفت. بچه شکمو یه نگاهی این ور کرد یه نگاهی اونور کرد بعد یواشکی پسته اخمو رو گذاشت توی دهانش . یک گاز محکم ازش گرفت. ولی هیچی نشد .این دفعه پسته اخمو رو گذاشت روی دندونای آسیاش . محکم محکم فشارش داد. یه دفعه پسته اخمو تقی صدا کرد.بچه شکمو پسته اخمو رو از دهانش دراورد البته درسته نبود خورد خورد شده بود. تازه لای اون خرده ها به غیر از پوست پسته و مغز پسته، یه خورده دندون شکسته هم بود.حالا دیگه به جای پسته اخمو، بچه شکمو ،اخمو شده بود. آخه کی با دندون شکسته می تونه بخنده! شاید پسته های اخمو هم نمی خندن که کسی تو دهنشونو نتونه ببینه !
داستان بهداشتی بچه شکمو
داستان کودکانه مسواک زدن :
سینا و دنیا دو تا خواهر برادر مهربون و دوست داشتنی اند که با پدر و مادرشون تو یه خونه کوچیک و زیبا زندگی می کنن. این خواهر و بردار همیشه باهم بازی می کنن و کنار هم هستن اما یه تفاوت بزرگ باهم دارن. سینا علاقه ایی به مسواک زدن نداره و همیشه فکر میکنه که دندوناش تمیزه و لازم نیست که مسواک بزنه اما دنیا هر دفعه که غذا یا شیرینی می خوره سریع میره و دندونهاشو با مسواک تمیز می کنه. یک روز که تازه از مهدکودک برگشته بودن سینا دندون درد شد و با مامان و بابا رفت دکتر و آقای دکتر خوب و مهربون بهش توضیح داد که چند تا از دندوهاشو کرم خورده و خراب شده و سینا متوجه اون ها نبوده و فکر می کرده دندوهاش تمیز و سالم هستن. سینا وقتی به خونه برگشت سریع رفت و مسواک زد تازه اون موقع بود که فهمید چقد بده که آلودگی و اضافه ی غذاها لابلای دندوهاش بمونه و به مامان و بابا قول داد همیشه مسواک بزنه و به فکر سلامتی خودش و دندوناش باشه.
دیدگاه ها