شعر اهدای عضو
۳۱ اردیبهشت مصادف است با روز ملی اهدای عضو. همه ی ما با اهمیت این موضوع به خوبی آشنا هستیم.
شاعر شعر اهدای عضو خانم فاطمه پیردیر است که این شعر را از زبان کودکی که ….
یکی بود یکی نبود
توی این شهر شلوغ پر دود
زیر این ، سقف بزرگ آسمون
خنده بود رو لبهامون
توی کنج خونمون،
روی طاقچش ، غم نبود
مامانم مث حالا، انقده بی تاب نبود
بابا هم کار میکرد ، پول میاورد
دم عیدی برامون آجیل و فندق میاورد!
***
اما انگاری زمونه ، باهامون یار نبود
شاهد دیدن خنده ، روی لبهامون نبود
نمیدونم چه جوری ، با چی اومد؟!
بخت بد ، انگاری با قیچی اومد
زد روبان غم و غصه رو برید
افتتاح کرد واسمون ، تصویر شبهای پلید
***
شبایی که بابا از درد خواب نداشت
کی میدونه چرا بابا ، دست روی سینش میذاشت؟!
مامانم درد اونو میدید که هی شب تو نماز
با خدای خود میکرد راز و نیاز
***
با خودم گفتم که بابا ، چرا دکتر نمیره؟!
نکنه بابای ما از درد آمپول ترسیده
مامانم میگه ، بابات…. ترسی از آمپول نداره
چاره دردش عمله ، ولی بابات پول نداره…!
***
آرزو کردم که کاشکی ، بابامون پولدار بود
اما بعد گفتم که آخه …. این دیگه چه آرزوست؟!
حالا که بابای ما راست راستی پولدار نمیشه
بزا پس دعا کنیم تا بابامون زود خوب شه!
***
به مامان میگم ، حالا….. اگه یجور پولش بیاد
بابامون بعد عمل ، بازم شبا دردش میاد؟؟!
مامانم میگه ، بابا… یه قلب بیمار داره
دکتر باید ، قلبشو از تو سینش برداره
برا بابا، جای اون…یه قلب سالم بزاره
***
میگن هیچکس نمیخواد ، قلب عزیزشو بده
قلبی که یه عمر تو سینه مرکز عشق بوده
غم گرفت کل وجودم ، با خودم گفتم چرا؟!
یکی قلبشو نمیذاره یه لحظه پیش ما
***
توی خونه باغچمون ، پر گل شمعدونی بود
بابا صبح به صبح که میشد….مشغول آبدهی بود
حالا از وقتی که درد ، کانون عشقشو گزید
گلا انگار آب نخوردن مث دوران یزید
***
توی دفترم کشیدم ۳تا قلب نصفه نیمه
يكي مامان ، يكي من….يكي بابا كه مريضه
قلب مامان غصه خورده ، نصفشو سياه كشيدم
قلب بابا هم مريضه ، اونو باند خورده كشيدم
قلب من اما مريض نيست، غصه خورده، غم نشسته
دلم از نامردياي اين زمونه بد شكسته!!!
***
شنيدم خانومي ميگفت: قلب اهدايي چيه؟؟؟!
دادن قلب عزيزم مگه اجباري ميشه؟!
من نميخوام پسرم… تو قبر ، بي قلب باشه
شايد اون روحش ازين امر ، تو عذاب و درد باشه
گفتم اين خانوم بي شك ، توي سينه دل نداره
نميبينه مامانم ، چشاش يه دنيا غم داره؟؟؟!
شايدم راست ميگه و من…..يه دفعه خيلي طلبكار شدم
بابامو ديدم مريضه و…بعدش…بدجوري بي تاب شدم
***
خوابيدم ، خواب ديدم قلبم از وسط نصف شده
نصفه اون دست منه…نصفش ماله بابا شده
انقده خوشحال بودم كه بابا از جاش پا شده
پريدم بوسش كنم…ديدم همش خواب بوده
نشستم تو رختخواب و كلي زاري كردم
با خداي آسمونها عهدي جاري كردم
گفتم اي خداي خوبم بابا پيشم مي مونه؟
قول ميدم عهدي كه بستم سر جاشم بمونه
***
بابامون بدجور مريضه داره ميره ميدونم
يادمه چندبار تو خونه…. پر كشيدن نفسهاشو ديدم
***
دكترم گفت بدون عمل ديگه اميد موندن نداره
تا كسي قلبي نده ناي تپيدن نداره
گفتم اين روح و تنم وقتي كه مردم شاده
اگه عضوم براي كس ديگه …حكم نجاته!
دوس دارم هديه كنم جونو تنو وقتي كه مردم
……شايد اينجوري ديگه مث بابا كسي نمونه!!!
((مايلم اعضاي بدنم را در زمان مرگم اهدا كنم
باشد كه زندگي اجزاي وجودم نجات بخش زندگي ديگري باشد))
بهداشتی های عزیز میتوانید به سایت اهدای عضو (ehda.ir) مراجعه کنید و با ثبت نام کارت اهدای عضو دریافت کنید.
دیدگاه ها